آنتی دجال

نقد آراء و افکار دجال آخرالزمان، احمد الحسن بصری

آنتی دجال

نقد آراء و افکار دجال آخرالزمان، احمد الحسن بصری

و در آخر الزمان دجالی از بصره خروج خواهد کرد که از ما نیست (علی علیه السلام)

نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۸ فروردين ۹۵، ۱۵:۵۴ - sara
    merC
  • ۵ فروردين ۹۵، ۲۳:۱۵ - طاها میرویسی
    هک شد؟؟؟

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ

۱

کرامات دجالین و کذابین

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۴۹ ق.ظ

قند و پند 2

🌿🌿🌿🌿🌿🌿

حکایت:

😐😐😐😐

شیخی با جمعی از مریدان از دهی بیرون آمده بدهی دیگر میرفت، در اثنای راه دید که مردی از باغ بیرون آمد و سبدی بر سر دارد و میرود،

 شیخ با خود گفت که در اینجا میتوان کراماتی ظاهر نمود زیرا که اکثر مردم این ده، رئیس حسین و رئیس عز الدین و خالو قاسم، نام دارند و این مرد هم البته یکی از این اسمها دارد و سبد او نیز میوه دارد، اولی آنست که این مرد را صدا زنی و بگوئی که سبد میوه را بیاورد تا خورده شود و سپس با خود گفت: که اگر این کار بوقوع پیوست عجب کراماتی ظاهر گردد و نان تو در میان مردم نادان اراذل پخته گردد و در این باب شهرت تمام میکنی!

😉😉😉

پس روی بآن مرد نموده گفت:

ای رئیس عز الدین! رئیس حسین خالو قاسم شهریار!


آن مرد چون اسم رئیس را شنید جواب داد و رو بعقب نمود، دید شیخ با جمعی از مریدان میرود.


شیخ گفت:


سبد میوه را بیاور تا بخوریم!

😃😃😃

آنمرد پیش آمد وگفت:


ای شیخ! مرا عمو عید میخوانند و سبد من هم از میوه نیست!

😅😅😅

شیخ با خود گفت که این دروغ میگوید اگر این اسم را نداشت جواب نمیداد گویا در دادن میوه مضایقه دارد یا اینکه مرا بیکرامات تصور میکند. پس از این خیال گفت:


ای مرد مرا خبر دادهاند که آنچه در سبد است نصیب من و مریدان است و تو بعلت میوه ندادن نام خود را عمو عید گذاشتهای و دروغ میگوئی و انکار میوه هم میکنی.

😀😀😀

آنمرد قسم یاد کرد که یا شیخ از شما عجب دارم اگر این سبد میوه داشت البته بشما میدادم.

👍👍👍

شیخ گفت:


ای مرد اگر راست میگوئی سبد را بر زمین بگذار تا ما خود نگاه کنیم، اگر میوه نداشته باشد سبد را برداشته برو!


آنمرد نمیخواست که سبد را بر زمین بگذارد زیرا سبب خجالت میگردید، از این جهت در زمین گذاشتن سبد مضایقه مینمود.

😊😊😊

شیخ این دفعه خاطر جمع گردید و گفت:


دررموز و عالم خفاء بمن گفتهاند که این سبد نصیب من و مریدان من است و تو ای مرد شک در قول ما مکن و سبد را بگذار!

😁😁😁

آنمرد لاعلاج شده سبد را بر زمین بگذاشت.


چون شیخ نگاه کرد دید آن سبد پر از سرگین الاغ است،😂😂😂🙈🙈🙈


 زیرا مدتها الاغ در باغ چریده بودو آنمرد سرگینها را جمع نموده در سبد گذارده بود و بخانه میآورد.


چون شیخ آن سرگین را بدید از روی خجالت بمریدان خود گفت:

🌚🌚🌚

هرکس که بنور عشق فروزان است شروع در خوردن کند میداند که این چه لذت دارد!

😛😛😛

پس مریدان هر یک بتقلید یکدیگر تعریف میکردند، یکی میگفت: که بوی مشک بمشام من میرسد!

 دیگری میگفت: اگر عنبر باین خوشبوئی بود البته بصد برابر بطلا نمیدادند!

 دیگری میگفت: هرگز شکر را باین چاشنی ندیدهام!

 باری تا آن از سگ کمتران یک سبد سرگین را بخوردند و تعریف کردند

😜😜😜😱😱😱

 شیخ با خود میگفت که هر کس از این بچشد و دل خود را بد نکند باطن او البته صاف گردد و قوت گرسنی و تشنگی بهم میرساند!


🌿🌿🌿🌿

شیخ بهائی


🌿🌿🌿🌿

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۰۱
Zzz Montazerolmahdi

نظرات  (۱)

۱۳ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۳۸ ‫سید ایلیا
بر دجالین لعنت
به این کانال هم سر بزنید 
@antidajalain
التماس دعای فرج
یاعلی علیه السلام مددی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی