آنتی دجال

نقد آراء و افکار دجال آخرالزمان، احمد الحسن بصری

آنتی دجال

نقد آراء و افکار دجال آخرالزمان، احمد الحسن بصری

و در آخر الزمان دجالی از بصره خروج خواهد کرد که از ما نیست (علی علیه السلام)

نویسندگان
طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
  • ۸ فروردين ۹۵، ۱۵:۵۴ - sara
    merC
  • ۵ فروردين ۹۵، ۲۳:۱۵ - طاها میرویسی
    هک شد؟؟؟

آخرین مطالب

۲۲ مطلب توسط «هادی عباسی» ثبت شده است

بنام خدا

یکی از ترفند های دیگر انصار دجال بصره برای فریب دادن و تخدیر ذهن مخاطبان، بدعت خواندن علم رجال است.

قبل از هر چیز باید معنای بدعت را پیگیری کنیم

بدعت چیست و معیار شناخت ان چگونه است؟

بدعت ان چیزی است که از دین نبوده و به دین اضافه شود و یا از احکام دینی استخراج نشود.

در واقع بدعت در برابر سنت است و تعریف سنت گفتار و رفتار و تایید صاحب شریعت است. حال اگر مساله ای مطابق با این سه نبود و کسی انرا به دین نسبت بدهد بدعت نامیده میشود.

با توجه به نکات بالا حال جا دارد که ببینیم ایا علم رجال جایگاهی در دین بر اساس سنت و سیره صاحبان شریعت یعنی عترت و قران جایگاهی دارد یا خیر ؟

احادیث پیرامون علم رجال:

حدیث اول:خود امامان اولین کسانی بودند که علم رجال را پایه گذاری کردند

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ قَالَ حَدَّثَنِی زِیَادُ بْنُ أَبِی الْحَلَّالِ قَالَ: اخْتَلَفَ النَّاسُ فِی جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ وَ أَحَادِیثِهِ وَ أَعَاجِیبِهِ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أُرِیدُ أَنْ أَسْأَلَهُ عَنْهُ فَابْتَدَأَنِی مِنْ غَیْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ رَحِمَ اللَّهُ جَابِرَ بْنَ یَزِیدَ الْجُعْفِیَّ کَانَ یُصَدِّقُ عَلَیْنَا وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُغِیرَةَ بْنَ شُعْبَةَ کَانَ یَکْذِبُ‏ عَلَیْنَا.


بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج‏1، ص: 238

زیاد بن ابى حلال گفت مردم در باره روایتها و کارهاى عجیب جابر بن یزید اختلاف کردند. من خدمت حضرت صادق علیه السلام رسیدم میخواستم در این مورد از او سؤالى بکنم. قبل از اینکه من چیزى بپرسم فرمود خدا رحمت کند جابر بن یزید جعفى را که احادیث ما را درست نقل میکرد ولى خدا لعنت کند مغیرة بن سعید را که بر ما دروغ مى‏بست.

حدیث دوم:در احادیث متعارض ببینید چه کسی عادل تر است و این همان رجال است

وَ رَوَى الْعَلَّامَةُ قُدِّسَتْ نَفْسُهُ مَرْفُوعاً إِلَى زُرَارَةَ بْنِ أَعْیَنَ قَالَ: سَأَلْتُ الْبَاقِرَ ع فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَأْتِی عَنْکُمُ الْخَبَرَانِ أَوِ الْحَدِیثَانِ الْمُتَعَارِضَانِ فَبِأَیِّهِمَا آخُذُ فَقَالَ یَا زُرَارَةُ خُذْ بِمَا اشْتَهَرَ بَیْنَ أَصْحَابِکَ وَ دَعِ‏ الشَّاذَّ النَّادِرَ فَقُلْتُ یَا سَیِّدِی إِنَّهُمَا مَعاً مَشْهُورَانِ مَرْوِیَّانِ مَأْثُورَانِ عَنْکُمْ فَقَالَ ع خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَکَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِی نَفْسِک‏


عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، ج‏4، ص: 133

- علّامه روایت کرده و آن را به زرارة بن اعین رسانده که زرارة گفته: از حضرت باقر پرسیده گفتم: فداء و خونبهایت شوم دو خبر و آگهى یا دو حدیث و سخن که با یک دیگر مخالف و ناسازگاراند از شما مى‏آید (بدست ما میرسد) کدام یک از آن دو را فرا گیرم (بپذیرم و طبق آن رفتار نمایم) امام (علیه السّلام) فرمود:اى زرارة آن خبرى را که میان اصحاب و یارانت مشهور و آشکار است فراگیر و آن را که نادر و کمیاب است رها کن، گفتم: اى سیّد و سرور من هر دو خبر با هم مشهور و آشکار و از شما روایت‏ و نقل شده است، امام (علیه السّلام) فرمود: گفتار کسى را که نزد تو عادلتر و دادگرتر است و بیشتر باو اطمینان و آرامش دل دارى فراگیر


حدیث سوم:تصریح امام بر گرفتن روایات از شخص صادق


26- ختص، الإختصاص ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ مُیَسِّرِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ حَدِیثٌ یَأْخُذُهُ‏ صَادِقٌ‏ عَنْ‏ صَادِقٍ‏ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا.


بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏2، ص: 150


حدیث چهارم:تصریح امام بر گرفتن روایات از شخص صادق


157 عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ لِی یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ لَحَدِیثٌ تُصِیبُهُ مِنْ صَادِقٍ‏ فِی‏ حَلَالٍ‏ وَ حَرَامٍ‏ خَیْرٌ لَکَ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ حَتَّى تَغْرُب‏

 

المحاسن، ج‏1، ص: 227

اولین کسی که در مکتب اهل بیت‌(ع) به علم رجال پرداخت شخصی امیرالمومنین علی‌(ع) بودند که فرمودند: «علیکم بالدرایات لا بالروایات همة السفهاء الروایة و همة العلماء الدرایة»(کنزالفوائد 2/31) یعنی اینکه فقط حدیث نخوانید و به بررسی و اهمیت حدیث بپردازید و تلاش عالمان این است که حدیث را در بعد سندی و یمانی بررسی کنند و بفهمند که روایت از معصوم‌(ع) صادر شده است یا نه؟ و آیا تقیه در کار بوده و ... در این مورد از همه مهمتر روایتی است که در جلد یک کافی (ص) 52 از امیرالمومنین‌(ع) نقل شده است که اساس علم رجال از آنجا شروع شده است «اذا حدثتم بحدیث فاسندوه الی الذی حَدَّثکم فِان کان حقاً فلکم و ان کان کذباً فَعلیه»(کافی 1

2) ... سکونی از امام صادق علیه نقل می کند که امیر المومنین ع فرمود : وقتی حدیثی را نقل می کنید آنرا با اسناد به کسی که برای شما گفته است نقل کنید پس اگر درست بود به سود شما است و اگر دروغ بود به عهده کسی است که برای شما نقل کرده است .

« لا تقبلوا علینا حدیثاً إلاّ ما وافق القرآن والسنّة، أو تجدون معه شاهداً من أحادیثنا المتقدّمة، فإنّ المغیرة بن سعید لعنه الله دسّ فی کتب أصحاب أبی، أحادیث لم یحدّث بها أبی، فاتّقوا الله، ولا تقبلوا علینا ما خالف قول ربّنا تعالى وسنّة نبیّنا محمّد (صلى الله علیه وآله)... ) بر ما تنها حدیثی را بپذیرید که با قرآن و سنت موافق باشد یا همراه آن شاهدی از احادیث پیشین ما بیابی؛

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۰:۵۲
هادی عباسی


معجزات یک جاسوس باهوش که آخوند مجتهد شد !!!

ﻣﺴﺘﺮ ﺟﯿﮑﺎﮎ ( ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺳﯿﺪ ﺟﯿﮑﺎﮎ ) ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﻣﺄﻣﻮﺭ ﻭﯾﻠﯿﺎﻡ ﺩﺍﺭﺳﯽ، ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ . ﻭﯼ ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ

ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﺮ ﻭ ﻝ ﺑﻪ ﻣﺪﺕ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺍﯾﻞ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺁﻣﻮﺧﺘﻦ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﺁﻥ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﺨﺘﯿﺎﺭﯼ

ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﻔﺖﺧﯿﺰ ﻣﺴﺠﺪﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺳﮑﻨﯽ ﻣﯽﮔﺰﯾﻨﺪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺣﻀﻮﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺎ ﻓﻨﻮﻥ ﺷﻌﺒﺪﻩﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺣﺮﺑﻪﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ، ﺗﻮﺟﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺤﻠﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻌﻄﻮﻑ ﻣﯽﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﯾﮏ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺷﯿﻌﻪ، ﺟﺎ ﻣﯽﺯﻧﺪ. ﺟﯿﮑﺎﮎ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﮔﯿﺮﯼ ﻓﻘﻪ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﺟﺘﻬﺎﺩ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺟﺪ، ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﭘﯿﺶ ﻧﻤﺎﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ ﺍﻭ ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ ﺟﻔﺖ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﺎﯾﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﺯ ﻣﻌﺠﺰﺍﺕ ﺍﻭﺳﺖ. ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺁﻫﻨﺮﺑﺎﻫﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻋﺼﺎ، ﮔﯿﻮﻩ ﻫﺎ ﺟﻔﺖ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ

ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺳﻮﺱ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ، ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ : ﻣﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ (ﻉ) ﺭﺍ ﺩﺭﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﻭ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﻧﻬﺎﺩ ﻭ ﺑﻪ

ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ :

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۰۴
هادی عباسی

بسم الله الرحمن الرحیم

این ادله یاران احمد اسماعیل برای اثبات معصوم بودن یمانی هست

از روایت نکات بسیار مهمی بدست میاید که دال بر معصوم بودن یمانی هست

((اول اینکه حضرت در این روایت چند مرتبه تکرار میکنند که یمانی شما را دعوت به حق و هدایت میکند و تاکید میکنند که جایز نیست مسلمانان از او سرپیچی کنند))

((دوم اینکه فرموده اند اگر مسلمانی از یمانی اطاعت نکند از اهل جهنم است))

حال جواب ادعای معصوم بودن یمانی

1اگر اثبات معصوم بودن این طوری باشه زید شهید هم معصوم هست چون به سمت حق (اهلبیت) همان صاحبکم ما را دعوت میکرده و امام صادق گفته یاریش کنید

قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله: یقتل رجل من ولدی یقال له زید: بموضع یعرف الکناسة یدعو الى‏ الحق‏ و یتبعه کل مؤمن.

قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَیْلٌ لِمَنْ سَمِعَ وَاعِیَتَهُ

▪️ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 249

در ضمن زید شهید هم دعوت کننده به سمت اهل بیت یا همان صاحبکم بوده

فَإِنَّ زَیْداً کَانَ عَالِماً وَ کَانَ صَدُوقاً وَ لَمْ یَدْعُکُمْ إِلَى نَفْسِهِ إِنَّمَا دَعَاکُمْ إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ

▪️ عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏1، ص: 249

2همینطور ابی بصیر هم معصوم هست چون ابی بصیر هم ما را به سمت امر(امامت) دعوت میکنه هرکس ابی بصیر را رد کنه رسول الله را رد کرده است

 عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَ رَأَیْتَ الرَّادَّ عَلَیَّ هَذَا الْأَمْرَ کَالرَّادِّ عَلَیْکُمْ فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ مَنْ رَدَّ عَلَیْکَ هَذَا الْأَمْرَ فَهُوَ کَالرَّادِّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص‏

▪️ المحاسن، ج‏1، ص: 185

ابی بصیر هرکس تو را رد کنه در این امر ما را رد کرده است

پس مخالفت با ابی بصیر ما را جهنمی میکند و ابی بصیر هم معصوم هست.

نتیجه می شود یمانی و زید و..هم به راه درست حرکت کردند و نافرمانی از آنها اشتباه هست

ولی نه یمانی و نه زید شهید معصوم نیستند.

هو الحکیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۴۹
هادی عباسی

در کتاب العجل 

احمد بصری به کتاب انجیل برنابا ساتناد میکند

در کتاب مع البعد الصالح چشم و گوش احمد بصری علا سالم میگوید:

انجیل برنابا جعلی است و مسلمان نماها بدان استدلال میکنند

از دو حال خارج نیست

یا علا سلام کتابهای احمد رو نخونده 

یا احمد نمیدانده چه کسی رو تایید کرده

در هر صورت احمد بصری جاهل است و نادان و بگفته علا سالم همان نا مسلمان مسلمان نمای کافر است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۰۲
هادی عباسی

مدعیان پر عمر


الملا عرشی الکاشانی مقیم اصفهان در سال 850 دعوی مهدویت بلکه کم‏کم دعوی نبوت کرد تا بالاخره در سال 880 کشته شد. تألیفی باسم بیان الحق بزبان فارسی دارد. در بعضی از مجامع نوشته ‏اند که جسد او را پس از کشته شدن سوزانیدند.

.در قرن نهم سال 840هـ ق رئیس فرقه مشعشعیه (سید محمد مشعشع)که به تأسیس حکومت مشعشعین موفق شده بودبه طریق مکاشفه مدعی مهدویت شد.وی محمد بن فلاح بن هبة الله از سلاله امام کاظم(ع) معرفی شده است.وی بر هویزه واقع در بین بصره و واسط سلطه پیدا کرد و در سال 861 هـ ق نیز برخوزستان حاکم شد.[26] او بارگاه امیرالمومنین علی(ع) را تخریب کرد.[27]

این نام دو تن از مدعیان مهدویت است

همین طور که می بینید الملا عرشی کاشانی ۳۰سال ادعای مهدویت کرد.

حال یاران احمد حسن میگویند هر کس ادعای بر این منوال کند خدا او را میکشد و چرا هنوز احمد حسن زنده است.

حال انکه احمد حسن پانزده سال است ادعا کرده

ولی عرشی کاشانی تا سی سال بعد از ادعایش کشته نشده بود.

▪️اشکالی که طرفداران احمد اسماعیل به طول عمر سایر مدعیان میگیرند این است که انها ادعای وصیت نکردند

در جواب باید گفت در شیعه ادعا فقط بر اساس وصیت هست

مثلا کسی که ادعا کند امام دوازدهم هست بر اساس وصیت گفته و از روی هوا نگفته.

 

هو الاول و هو الاخر هو الظاهر و هو الباطن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۲۴
هادی عباسی

بسم رب المهدی

یکی از ادعاهای دجال بصره این است که هرکسی که بدروغ ادعای وصیت مقدسه کند و وصیتی نداشته باشد براساس ایات و روایات خداوند رگ گردنش را خواهد زد

امام صادق ع فرمود: بدرستیکه کسی غیر از صاحبش ادعای این امر را نمی‌کند، مگر آنکه خدا (رشته) عمرش را قطع می‌کند! الکافی ج : 1 ص : 373، الإمامة و التبصرة من الحیرة، ص: 136

و یا ایه شریفه ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین (الحاقه ایات ۴۴تا ۴۶)

با قطع نظر ازشان نزول این ایه مبارکه و سابقه استدلال مبلغان بهایی برای اثبات امامت علی محمد شیرازی معروف به باب.

چند نکته برای کشف شعبده شیطان و تزویر دجال بیان میکنیم

ادعا شده که هرکسی ادعای وصیت کند ...

سوال از کجای ایه مبارکه و حدیث کلمه وصیت را استفاده کردید

بلکه بر عکس برداشت شما این روایت در مورد ادعای امامت است لایدعی هذا الامر

جالب اینجا است که برای رسیدن به خواسته خود، این جماعت از هیچ‌گونه دست برد و تحریف در روایات اهل البیت ابایی ندارند و هنگام اعتراض میگویند چون احمد الحسن معصوم است پس حق دارد هرگونه که بخواهد با روایات و ایات بازی کند.

نکته بعدی اینکه در طول تاریخ مدعیان دروغین امامت امده اند و هرکدام عمر طولانی کرده اند.

به نمونه های زیر دقت کنید

الملا عرشی الکاشانی مقیم اصفهان در سال 850 دعوی مهدویت بلکه کم‏کم دعوی نبوت کرد تا بالاخره در سال 880 کشته شد. تألیفی باسم بیان الحق بزبان فارسی دارد. در بعضی از مجامع نوشته ‏اند که جسد او را پس از کشته شدن سوزانیدند.

.در قرن نهم سال 840هـ ق رئیس فرقه مشعشعیه (سید محمد مشعشع)که به تأسیس حکومت مشعشعین موفق شده بودبه طریق مکاشفه مدعی مهدویت شد.وی محمد بن فلاح بن هبة الله از سلاله امام کاظم(ع) معرفی شده است.وی بر هویزه واقع در بین بصره و واسط سلطه پیدا کرد و در سال 861 هـ ق نیز برخوزستان حاکم شد.[26] او بارگاه امیرالمومنین علی(ع) را تخریب کرد.[27]

این نام دو تن از مدعیان مهدویت است

همین طور که می بینید الملا عرشی کاشانی ۳۰سال ادعای مهدویت کرد.

حال یاران احمد حسن میگویند هر کس ادعای بر این منوال کند خدا او را میکشد و چرا هنوز احمد حسن زنده است.

حال انکه احمد حسن پانزده سال است ادعا کرده

ولی عرشی کاشانی تا سی سال بعد از ادعایش کشته نشده بود.

انصار دجال در پاسخ میگویند که مدعیان دروغین با احمد فرق دارند چون اولا اسم انها احمد نیست

ثانیا ادعای وصیت نکرده اند

 ثالثا اهل بصره نسیتند.

سوال ما این است که از کجای روایت و ایه قران نام احمد و وصیت و بصری بودن را کشف کردید.

جالب اینجا است که 👇

حتی اگر احمد نامی از بصره هم ادعای وصیت کند، به بهانه هایی بنی اسرائیلی روی اورده، خواهند گفت که اسم پدرش حسن نیست

از منطقه مدینه نیست

از خانه اسماعیل و قبیله همبوش نیست

قیافه و سن وسال و شماره شناسنامه اش به شماره شناسنامه احمد بن اسماعیل گاطعی مطابقت ندارد و هزار و یک بهانه دیگر

امان از جهل اولیاء شیاطین

واضح است که تنها حربه این قوم برای فریب دادن مردم جدل و مغالطه شیطانی است

که خداوند در قران مجید میفرماید

ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم

چند تا درخواست از اتباع دجال

یک کپی از شناسنامه احمد الحسن منتشر کنید اگه راست میگید شخص حقیقی بنام احمد الحسن وجود دارد.

اثبات کنید که شخص موهومی که بعنوان امام پذیرفته اید زنده است.

فاعتبروا یا اولی الابصار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۴۱
هادی عباسی

احمد بصری امامی که علم ندارد. 

مثال احمد بصری در کتاب  در پاسخ به سؤالی درباره شخصیت یمانی، روایتی را از کتاب بشاره الاسلام نقل کرده و با استدلال به آن مدعی می­شود که خودش جانشین امام زمان عج است:

قال رسول الله ص: ثم ذکر شاباً فقال إذا رأیتموه فبایعوه فإنه خلیفة المهدی

(المتشابهات، احمد الحسن ، ج4 ، س 144)  

احمد منبع اصلی این روایت را کتاب بشاره الاسلام معرفی میکند!

متن این روایت در بشاره الاسلام:

عن ثوبان قال: قال رسول الله صلى الله علیه واله یقتل عند کنزکم ثلاثة کلهم ابن خلیفة ثم لا یصیر الى واحد منهم، ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقتلونهم قتلا لم یقتله قوم ثم ذکر شابا فقال اذا رأیتموه فبایعوه فانه خلیفة المهدى

رسول خدا ص فرمود سه تن که هر سه فرزند خلیفه باشند در دوران زمامدارى شما بر سر ریاست دنیوى کشته مى شوند سپس زمام کار به هیچ یک از آنان نمی­رسد. آنگاه بیرق هاى سیاه از جانب مشرق زمین نمایان مى شود (واهل فتنه) را آن چنان مى کشند که تا آن زمان هیچ قومى را بدان سان نکشته باشند. سپس رسول اکرم به وجود یک جوان (به عنوان جانشین حضرت مهدی ع ) اشاره کرد و فرمود وقتی او را دیدید با او بیعت کنید چرا که او جانشین مهدی ع است 

همانطور که در تصویر مشخص است بشاره الاسلام منبع اصلی نقل روایت را کتاب عقدالدرر معرفی کرده است. گرفته پس برای اینکه اصل این روایت  را بدون وجود خطا دید باید به اصل این روایت که در کتاب عقده الدرر آورده شده مراجعه کرد.
 

این روایت در کتاب عُقد الدُرَر فی أخبار المنتظر نوشته یوسف بن یحیی مقدسی شافعی سلمی (متوفی 685 هـ ) ، باب 4 فصل 4 چنین آمده است.

و عن ثوبان رضی الله عنه قال: قال رسول الله صلى الله علیه و سلم:یقتل عند کنزکم ثلاثة کلهم ابن خلیفة ثم لا یصیر الى واحد منهم، ثم تطلع الرایات السود من قبل المشرق فیقتلونهم قتلا لم یقتله قوم» ثم ذکر شیئا، فقال: «اذا رأیتموه فبایعوه: ولو حبواً علی الثلج، فانه     خلیفة الله المهدى!!

رسول خدا ص فرمود سه تن که هر سه فرزند خلیفه باشند، در دوران زمامدارى شما بر سر ریاست دنیوى کشته مى‌شوند سپس زمام کار به هیچ یک از آنان نمی­رسد. آنگاه بیرق هاى سیاه از جانب مشرق زمین نمایان مى‌شود (واهل فتنه) را آن چنان مى‌کشند که تا آن زمان هیچ قومى را بدان سان نکشته باشند. سپس رسول اکرم چیزی گفت و پس از آن فرمود وقتی او را دیدید با او بیعت کنید حتى اگر مجبور باشید چهاردست و پا بر روی برف و یخ راه بروید چرا که او جانشین خدا، مهدی عج است

بنابر این آنچه در عُقد الدُرَر آمده است حاوی واژه «شیئاً» (چیزی) است و نه «شاباً»، و عبارت خلیفه الله المهدی «جانشینِ خداوند، مهدی ع» است و نه خلیفه المهدی «جانشینِ مهدی ع».

صاحب عُقد الدُرَر نیز خود، این حدیث را از کتاب المستدرک علی الصحیحین» تالیف حاکم نیشابوری گرفته است که در مستدرک حاکم هم این روایت با عبارت شیئا و خلیفه الله المهدی آمده است 

 

با مطالعه دقیق این روایت از منبع اصلی آن درمیابیم که این روایت هیچ دلالتی با احمد بصری ندارد و مربوط به خود حضر حجت ع است  اما نکته دیگر این است که در این مسئله بی سوادی و نا آگاهی احمد بصری مشخص می‌شود چرا که این مسئله نشان میدهد تا چه اندازه این شخص نسبت به روایات بی اطلاع است که از اصل این روایت هیچ چیزی نمیداند.

اما بی سوادی احمد بصری و انصارش آنجا اوج میابد که در میابیم کتاب بشاره الاسلام پنج نسخه (پنج چاپ) دارد حیدریه نجف اشرف؛ مکتبه نینوی؛  آل البیت (قدیم)؛ موسسه بعثت؛موسسه بلاغ(جدید) و این خطایی نوشتاری (تایپی) فقط در نسخه موجود نزد انصار احمد بصری (نسخه حیدریه) وجود دارد و بقیه نسخه‌ها این روایت را به صورت صحیح آورده‌اند!!!

برای نمونه نسخه نینوا در زیر آورده شده است.


 

واقعا شخصی که حتی نمیتواند بفهمد که در یک چاپ خطایی نگارش وجود دارد چگونه ادعایی علم امامت دارد؟! و یا باید بگویی که خیر او نسبت به این اشتباه آگاهی داشته و عمدا چنین عملی را انجام داده که در آن صورت طبق روایت پیامبر جایگاه او در آتش است.

در بحث تکمیلی لازم به ذکر است این حدیث را همچنین گروهی از علمای حدیث به شکل محتوایی نقل کرده‌اند از جمله : ابوعبدالله ابن ماجه قزوینی و ابو عمرو دانی و ابونعیم اصفهانی نیز عبارات ثم ذکر شیئاً  فقال: خلیفة الله المهدی، «سپس رسول اکرم چیزی گفت و پس از آن فرمود: سپس جانشین خدا مهدی عج می‌آید». را نقل کرده‌اند این حدیث همچنین در کتاب سُنن ابن ماجة تالیف ابن ماجه قزوینی (ف: 273 هـ.ق) آمده است. تصویر صفحه محل شاهد در نسخه خطی این کتاب مربوط به سال 1136 هـ.ق (1724م) در زیر آمده  است.


چگونه شخصی که حتی نسبت به منابع دست اول نقل روایت جاهل است و آگاهی ندارد ادعا دارد که امام است؟؟!! حتی کافی بود وی فقط به چاپ های دیگر مراجعه کند تا دچار این اشتباه نشود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۴ ، ۰۱:۱۹
هادی عباسی

سیر منحرفان تاریخ

همانطوریکه کمابیش بنظر خوانندگان رسیده و مصادر تاریخی و غیرتاریخی بیانگر شرح تفصیلی آنست که از آغاز بنیانگذاری اسلام تاکنون پیوسته افرادی با فریب و آلت دست قراردادن گروههائی از عوام، از روی دشمنی به رویاروئی اسلام برخواسته و با قتل و غارت و هرج و مرج و اسارت و زندانی نمودن مسلمانان، و ضدیت با احکام اسلام و تکیه زدن بر کرسی ریاست، چند صباحی خودنمائی نموده و بالاخره به زباله دان تاریخ گسیل شده و می شوند و نمونه آنها ــ که خود آلت دست استعمارگران خارجی یهودی و مسیحی و عامل اجرائی اهداف شوم آنها بودند ــ رضا شاه پهلوی در ایران و کمال اتاترک در ترکیه و جمال عبدالناصر در مصر و صدام تکریتی در عراق و دیگران در دیگر مناطق مسلمان نشین بوده و می باشند.

افرادی هم به هوای ریاست از طریق سوءاستفاده از احادیث مربوط به مهدی موعود و تحریف آنها و فریب دادن افراد ساده لوح زودباور را به دعوای مهدویت و مقام امامت برخاستند و بدون آنکه قیام انها نشانگر سرنخی از مقام امامت یا مقرون به کوچکترین علامت از علائم ظهور مهدی موعود باشد، یا کمترین درجه از برقراری قسط و عدل جهانی (مورد وعده پیامبر بدست حضرت مهدی) را ارائه دهند ــ بلکه مردم را دچار تفرقه و جدائی از اسلام کردند ــ چند روزی خود را به عنوان مهدی موعود منتظر جا اندازی و قلمداد نمودند، اما بالاخره مشت خیانت آنها هم بازشد و ادعای دروغین و بی محتوایشان کشف و آنها هم پس از چندی به زباله دان تاریخ رهسپار شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۳۰
هادی عباسی

آیا سند توقیع سمری مرسل است ؟

این توقیع را بسیاری از علماء در کتابهای روایی خود آورده اند: در کمال الدین(۱), شیخ طوسی در الغیبه(۲), شیخ طبرسی در اعلام الوری(۳), سید بن طاووس در ربیع الشیعه(۴), طبرسی در احتجاج(۵), اربلی در کشف الغمه(۶), مجلسی در بحارالانوار(۷) و مرآة العقول(۸), فیض کاشانی در نوادر الاخبار(۹) و…۱۰).

دقت نظر در این توقیع،روشن خواهد کرد که این توقیع نه مرسل است و نه ضعیف، بلکه خبر واحدی است که حجیت آن در اصول ثابت شده و می شود به آن اعتماد کرد و بزرگان ما به آن، جامه عمل پوشانده اند.

شاید محدث نوری، نخستین فردی باشد که در سند توقیع، اشکال وارد ساخته و پنداشته، نقل کننده آن،شیخ طوسی است، از این روی آن را مرسل و ضعیف دانسته است.

آنچه مسلم است، توقیع مرسل نیست, زیرا شیخ صدوق, آن را به طور مستقیم از ابومحمد مُکَتِّب که از مشایخ وی بوده نقل می کند و ابومحمد نیز, در منزل سَمُری آن را استنساخ کرده است.

با توجه به این که وفات شیخ صدوق در سال ۳۸۱ و فوت سمُری در سال ۳۲۹ بوده, با یک واسطه آن را نقل کرده است، منتهی باید دید که ابومحمد کیست؟

قهپائی در پایان مجمع الرجال, فوائدی را یادآور می شود. در فائده دوم, از کتاب (ربیع الشیعه) سید بن طاووس, اسامی سفراء و نایبان چهارگانه امام عصر(عج) را نام می برد و در پایان, توقیع را از ابومحمد حسن بن احمد المکتب نقل می کند که حکایت از آن می کند که سید بن طاووس آن را پذیرفته است. قهپائی, در حاشیه آن می نویسد:

«الحسین بن ابراهیـم بـن احمد بن هشام المکتب, در مشیخه فقیه آمده است.(۱۱)

با این بیان, این احتمال را مطرح می کند که امکان دارد, نام صحیح راوی توقیع, حسین بن ابراهیم بن احمد المکتب باشد و در نتیجه, وی از مشایخ صدوق و مورد اعتماد خواهد بود. با توجه به این نکته, درباره ابومحمد به تحقیق می پردازیم:

برخی با توجه به حاشیه قهپایی تصور کرده اند که حسین بن ابراهیم, جدّ ابومحمد المکتب است و نام راوی را ابومحمد حسن بن احمد بن الحسین بن ابراهیم(۱۲)… دانسته اند که صحیح نیست, بلکه ایشان احتمال داده که حسن, همان حسین است که در مشیخه فقیه آمده است. در هنگام کتابت, امکان دارد حسین به حسن, تبدیل شده باشد.

پس از بررسی و مراجعه به کتابهای خصال, معانی الاخبار, عیون الاخبار, علل الشرایع, کمال الدین, امالی و مشیخه فقیه به این نتیجه رسیدیم که حسن و حسین, یک نفر است.

شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمه, در سه مورد به طور مستقیم از ابومحمد الحسین بن ابراهیم نقل می کند:

۱٫ در توقیع مورد بحث.

۲٫ حدیث پیش از توقیع.
حدیث کرد ما را ابومحمد حسین بن احمد مکتب. وی گفت: حدیث کرد ما را ابوعلی بن همام به این دعا و ذکر. شیخ عمری, قدس اللّه روحه, این دعا را املاء کرده و دستور داده در غیبت قائم خوانده شود: «اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرّفنی نفسک لم اعرف نبیّک…»(۱۳)

با توجه به این حدیث, به خوبی روشن می شود که در توقیع, حسین تبدیل به حسن شده است.

شگفت این که در کتاب (غیبت) شیخ طوسی, حسن بن احمد, تبدیل به احمدبن حسن شده(۱۴) و شاید همین, باعث شده که برخی در سند توقیع, تردید کنند, چون آنان توقیع را از غیبت شیخ نقل کرده اند.

۳٫ در توقیعی که برای ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی کوفی صادر شده است. در این جا، شیخ صدوق به جای مکتب، مؤدب نوشته است:

«حدیث کرد ما را محمدبن احمد شیبانی و علی بن احمدبن محمد دقاق و حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام مؤدب و علی بن عبدالله ورّاق, رضی اللّه عنهم…»(۱۵)

در بیشتر روایاتی که شیخ صدوق، از حسین بن ابراهیم نقل می کند. نام این افراد وجود دارند و در مواردی، نام محمدبن احمدبن سنانی و احمدبن زیادبن جعفر همدانی آمده که گویا همه در ری و قم می زیسته اند.

* شیخ صدوق، در علل الشرایع در هشت مورد از حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المؤدب نقل حدیث کرده و در دو مورد نسبت (الرازی)(۱۶) را به دنبال اسم وی آورده است. معمولاً, چند نفری که ذکر شد, به جز محمدبن احمد شیبانی, در نقل حدیث با وی مشترک هستند و آنان از سه نفر نقل می کنند:

۱٫ علی بن ابراهیم بن هاشم چهار مورد(۱۷)

۲٫ ابوالعباس احمدبن یحیی بن زکریا قطان, یک مورد(۱۸)

۳٫ محمدبن ابی عبدالله الاسدی الکوفی, سه مورد(۱۹)

*در خصال, در نُه حدیث, به همان ترتیبی که ذکر شد, روایت می کند.

در یک مورد آمده:«حدیث کرد ما را علی بن ابراهیم در سال ۳۰۷».(۲۰)

در چند جا, با لقب (مکتب)(۲۱)و در چند جای دیگر, با لقب (مؤدب) از او یاد شده است(۲۲). در حاشیه, توضیح داده شده که هر دو نام, مربوطه به یک نفر است.

* در معانی الاخبار, در پنج مورد از وی, نقل حدیث می کند. در یک مورد, در چاپ موجود نام وی, الحسن بن ابراهیم بن احمدبن المؤدب آمده(۲۳) و در یک مورد, کنیه او ابوعبدالله و جد پدرش به جای هشام, هاشم(۲۴). سه مورد: هشام المکتب(۲۵) و دو مورد: مؤدب(۲۶).

آقای خوئی, به موردی که در آن حسن بن ابراهیم بن احمد بن المؤدب آمده اشاره دارد و وی را از مشایخ شیخ صدوق, در معانی الاخبار, معرفی می کند(۲۷) و به تصحیح سند نمی پردازد. در شماره دیگر, ذیل حسن بن ابراهیم بن هاشم می نویسد:

«وی, از مشایخ صدوق است که شیخ نوری, قدس سرّه, در مستدرک نقل کرده, اما, ما, نام وی را در کتابهای صدوق ندیدیم».(۲۸)

همان گونه که ذکر شد, در برخی احادیث معانی الاخبار, به جای هشام, هاشم آمده بود و همچنین در عیون اخبار الرضا.

این اختلاف نسخه ها, سبب شده که محدث نوری, حسن بن ابراهیم بن هاشم را از مشایخ صدوق بداند و در آن نسخه, احمد نیز افتاده است. همان گونه که در موردی محدث نوری, به جای مؤدب, مؤذن نقل کرده که قطعاً اشتباه است(۲۹)

* شیخ صدوق, در عیون الاخبار, هفده حدیث از ابومحمد حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المکتب همراه دیگر دوستانش نقل می کند. اینان, معمولاً, از علی بن ابراهیم, یا ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی کوفی نقل کرده اند و تنها در یک مورد, از محمدبن یعقوب کلینی همراه با محمدبن موسی المتوکل و محمدبن محمدبن عصام کلینی و علی بن عبدالوراق و علی بن احمدبن محمدبن عمر الدقاق. در این مورد, نام وی, ابومحمد الحسن بن احمد المؤدب ذکر شده است(۳۰)

از این موارد, یک مورد حسین بن ابراهیم بن احمدبن هاشم المکتب آمده(۳۱) و در موارد دیگر هشام المکتب, یا هشام المؤدب(۳۲) و در چند مورد, حسین بن ابراهیم بن احمد المؤدب(۳۳) و در یک مورد, الحسین بن ابراهیم بن هشام المکتب(۳۴). تمام این موارد, راوی یکی است.

* شیخ صدوق, در امالی, یازده مورد از وی حدیث نقل کرده, در سه مورد, حسین بن ابراهیم(۳۵), در یک مورد به اضافه مؤدب(۳۶), در یک مورد حسین بن ابراهیم بن احمد المؤدب(۳۷) و در موارد دیگر, به اضافه احمد بن هشام المؤدب(۳۸).

* در مشیخه فقیه, در طریق صدوق به محمد بن سنان(۳۹) و محمدبن جعفر اسدی و محمدبن اسماعیل(۴۰), حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المکتب آمده است. در طریق به محمد بن قاسم بن فضیل و ریان بن صلت و ابی ثمامه(۴۱) نیز, با عنوان حسین بن ابراهیم آمده و در معجم رجال الحدیث, وی, همان ابن هشام المکتب معرفی شده است(۴۲). شیخ طوسی در تهذیب, در باب زیارت جامعه برای دیگر شهدا, از وی حدیث نقل کرده و به جای مکتب, کاتب آورده است: به نام الحسین بن ابراهیم بن احمد الکاتب(۴۳).

با توجه به آنچه ذکر شد, می توان درباره راوی توقیع اظهار داشت: او, ابومحمد حسین بن ابراهیم بن احمدبن هشام المکتب المؤدب الرازی است.

مکتب, یعنی کسی که فن کتابت می آموزند و مؤدب, مربی قرآن(۴۴).

وی, در ری, به همراه علی بن عبداللّه ورّاق و محمدبن احمد سنانی که مانند وی, مکتّب بوده و به چنین کاری, اشتغال داشته است(۴۵)و دیگران, از مشایخ شیعه حدیث نقل می کرده و به کتابت می پرداختند. کسانی که ابومحمد از آنان حدیث نقل کرده عبارتند از:

۱٫ ابوعلی محمدبن همام در بغداد.

۲٫ محمدبن یعقوب کلینی.

۳٫ ابوالحسین محمدبن جعفر الاسدی, در ری.

۴٫ علی بن ابراهیم بن هاشم, در قم که در سال ۳۰۷ از وی حدیث نقل کرده است.

۵٫ احمدبن یحیی بن زکریا قطان.

ابومحمد (م. ۳۱۲)(۴۶) در ری از ملازمان ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی و از سفرای مورد ستایش بوده است. ابومحمد, برای پی گیری مسائل و احتمالاً دیدار با حضرت حجت(عج) به بغداد سفر می کند و در آن جا نزد یکی از بزرگان شیعه, به نام: ابوعلی محمدبن همام (م:۳۳۶) می رود و درباره دیدار با حضرت, با او به گفت وگو می پردازد. ابوعلی نیز, دعایی را که عمری, از نایبان چهارگانه, به وی آموخته, برای او ذکر می کند. در آن دعا, این مضمون آمده است:

«خدایا! از تو می خواهم ولی امرت را به من بنمایانی»(۴۷)

وی, به دیدار سمری می رود و در یکی از این دیدارها, که شش روز پیش از فوت سمری بوده, توقیع شریف صادر می شود و از آن جا که ابومحمد, استاد خط بوده و علاقه مند به جمع آثار خاندان عصمت و طهارت, آن توقیع را استنساخ می کند و بعدها که به ری باز می گردد و برای شیخ صدوق باز می گوید. این توقیع, چون از متن اصلی استنساخ شده, اعتبار ویژه ای دارد. گوناگونی نسخه ها, پس از این, به وسیله کاتبان, در موارد اندکی پدیدار شده است.

ابن حجر, وی را با عنوان حسین بن ابراهیم بن احمد المؤدب, در لسان المیزان نام می برد:

«از ابوالحسین محمدبن جعفر اسدی و دیگران روایت می کند. علی بن حکم, وی را از مشایخ شیعه, در قم دانسته است. کتاب خوبی در باب فرائض دارد. و ابوجعفر محمدبن علی بن بابویه از وی حدیث نقل کرده و او را بزرگ می شمرده است»(۴۸)

با توجه به مطالب نقل شده، کسی نمی تواند توقیع را خبر مرسل یا ضعیف غیرقابل اعتماد بداند; زیرا راوی آن شیخ صدوق است که از مشایخ معتمد خود نقل می کند.

افزون بر این, تردید در توقیع، به معنای انکار یکی از معجزات حضرت حجت(عج) است، زیرا در این توقیع, خطاب به سمری بیان شده که: «تو, تا شش روز دیگر از دنیا می روی» و راوی گوید: روز ششم, وی از دنیا رفت. از این روی, شیخ حر عاملی در کتاب اثبات الهداة, این توقیع را در باب معجزات حضرت می آورد.(۴۹)

پی نوشتها:
(۱). کمال الدین وتمام النعمه، شیخ صدوق ۵۱۶٫

(۲). کتاب الغیبة، شیخ طوسی ۳۹۵٫

(۳). اعلام الوری، امین الاسلام طبرسی ۴۱۷٫

(۴). مجمع الرجال، قهپائی، ج۷،ص۱۸۹٫

(۵). الاحتجاج، ابومنصور احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی, تحقیق خرسانی ج ۴۷۸/۲, مؤسسة الاعلمی, بیروت.

(۶). کشف الغمه، علی بن عیسی اربلی, ج۳۲۰/۳, دارالکتاب الاسلامی.

(۷). بحارالانوار، علامه مجلسی, ج۳۶۱/۵۱٫

(۸). مرآة العقول، علامه مجلسی, ج۵۳/۴, دارالکتب الاسلامیه.

(۹). نوادر الاخبار، فیض کاشانی تحقیق مهدی انصاری قمی،ص ۲۳۳, مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

(۱۰). الخرایج والجرائح، قطب الدین راوندی, ج۱۱۲۸/۳,ح۴۶, موسسه الامام المهدی, قم; اثبات الهداة، شیخ حرّ عاملی, ج۶۹۳/۳, ح۱۱۲; معجم احادیث الامام المهدی، ج۳۱۷/۴, ۳۱۸, تحت اشراف کورانی.

(۱۱). مجمع الرجال، قهپائی ج۷ص۱۹۰٫

(۱۲). مکیال المکارم، سید محمد تقی موسوی اصفهانی, ترجمه سید مهدی حائری قزوینی, ج۲ص۵۰۷٫ دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.

(۱۳). کمال الدین و تمام النعمة, شیخ صدوق۵۱۲/.

(۱۴). کتاب الغیبة, شیخ طوسی ۲۴۲/, چاپ قدیم, مکتبة نینوی; اثبات الهداة,ج۳ص ۶۹۳, ح۱۱۲, باب معجزات صاحب الزمان.

(۱۵). کمال الدین و تمام النعمه،ص ۵۲۰/.

(۱۶). علل الشرایع, شیخ صدوق ۶۹/, ۴۰۳٫ دار احیاء التراث العربی, بیروت.

(۱۷). (همان مدرک) ۶۹/, ۱۳۲, ۲۴۰, ۴۰۳٫

(۱۸). (همان مدرک) ۱۷۵/.

(۱۹). (همان مدرک) ۶۸/, ۱۳۱, ۴۰۵ .

(۲۰). (خصال), شیخ صدوق ۴۵۱/, ح۵۷, انتشارات اسلامی, قم.

(۲۱). (همان مدرک) ۳۱۴/, ۳۳۰, ۴۵۱, ۵۴۳٫

(۲۲). (همان مدرک) / ۴۵۱, ۵۷۲, ۶۰۳, ۶۵۲, ۶۵۰ .

(۲۳). (همان مدرک) ۳۴۵/.

(۲۴). (همان مدرک)۳۸۷/.

(۲۵). (همان مدرک) ۲۹۱/, ۲۵۰, ۳۸۷٫

(۲۶). (همان مدرک),۳۴۵/, ۲۸۵٫

(۲۷). (معجم رجال الحدیث), آقای خویی,ج۴،ص ۲۷۴, دارالزهراء, بیروت.

(۲۸). (همان مدرک) ۲۷۵/.

(۲۹). (مستدرک الوسائل), محدث نوری,ج۳ص ۶۵۷, چاپ سنگی.

(۳۰). (عیون اخبار الرضا) شیخ صدوق, تحقیق سید مهدی حسینی لاجوردی،ج۲ص۱۷۴٫

(۳۱). (همان مدرک) ۲۳۰/.

(۳۲). (همان مدرک), ج۲۴/۲, ۱۷۴, ۲۱۴, ۲۳۰, ۲۳۷, ۲۴۲, ۲۵۵, ۲۵۹, ۲۶۲, ۲۶۳, ۲۷۲; ج۷۲/۱, ۸۸, ۱۲۰, ۱۴۱, ۱۹۲, ۲۷۷٫

(۳۳). (همان مدرک), ج۱۴۱/۱, ج۲۴/۲٫

(۳۴). (همان مدرک), ج۲۵۹/۲٫

(۳۵). (امالی), شیخ صدوق, ترجمه محمد باقر کمره ای ۶۰/, ۶۸, ۱۲۳, کتابخانه اسلامیه و عربی / ۵۸, ۶۵, ۱۰۷ .

(۳۶) . (همان مدرک) / ۳۸ .

(۳۷) . (همان مدرک), / ۲۴۳٫

(۳۸). (همان مدرک) ۴۰۹/, ۵۵۲, ۵۸۳, ۶۵۷, ۶۷۰٫

(۳۹). (من لایحضره الفقیه), شیخ صدوق, تحقیق علی اکبر غفاری, ج۴ / ۴۲۲, دارالتعارف, بیروت; (مستدرک الوسائل), ج۶۶۰/۳, چاپ سنگی.

(۴۰). (من لایحضره الفقیه), تحقیق علی اکبر غفاری،ج۴ص ۴۷۶; (مستدرک الوسائل),ج۳ص ۶۵۷٫

(۴۱) . (من لایحضره الفقیه) , ج۴ / ۹۱, ۱۹, ۱۳۲ .

(۴۲). (معجم رجال الحدیث),ج۵ص ۱۷۳٫

(۴۳). (تهذیب الاحکام), شیخ طوسی،ج۶ص ج۹۵, ح۲۱۷۷, دارالتعارف, بیروت.

(۴۴). (نهاد آموزش اسلامی) دکتر منیرالدین احمد, ترجمه محمد حسین ساکت ۶۰/. آستان قدس; (اقرب الموارد),ج۲ص ج۱۰۴، کتابخانه آیة اللّه مرعشی, قم.

(۴۵). (امالی), شیخ صدوق ۱۵/.

(۴۶). (کتاب الغیبة), شیخ طوسی۴۱۷/.

(۴۷). (کمال الدین و تمام النعمة) ۵۱۲/.

(۴۸). (لسان المیزان), ابن حجر,ج۲ص ۲۷۱, شماره ۱۱۲۱٫

(۴۹(. (اثبات الهداة),ج۳ص ۶۹۳٫

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۴ ، ۲۳:۲۵
هادی عباسی

آنچه در این کلیپ کوتاه مشاهده می نمایید نمونه ای است از قرائت قرآن توسط شخصی که ادعای یمانی موعود ، فرزند امام مهدی ( عجل الله تعالی فی فرجه ) اول المهدیین ، دارای مقام عصمت است دارد. اشکالات فراوان در قرائت قرآن توسط این فرد مدعی کاذب به حدی است که کودک شنونده این آیات را نیز بی تحمل کرده و یکی پس از دیگری اشکالات آن را می گیرد . 
امید آنکه فریب خوردگان در طریق این مدعی کاذب همان جوانان شیفته  آقا ،  حضرت ولیعصر  بدور از تعصب ، لحظه ای در این کلیپ کوتاه تأمل نموده و در راه بازگشت به مسیر حق و حقیقت در لیست خدمتگذاران حضرتش قرار گیرند . 

 


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 11 ثانیه


دریافت
مدت زمان: 4 دقیقه 11 ثانیه

 

 

 

 

لطفا در سایت ها و محیط های مجازی تلفن همراه بازنشر گردد .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۳ ، ۱۳:۲۶
هادی عباسی